رونالدو نازاریو بدون شک یکی از بهترین فوتبالیستهای تاریخ است. در این گزارش بخشی از جالبترین اظهارات او را مرور میکنیم.
کیست که شک داشته باشد رونالدو نازاریو یا رونالدوی برزیلی یکی از بهترین فوتبالیستهای تاریخ است. مریخی چه در زمینهای فوتبال و چه بیرون از مستطیل سبز شهرتی داشت که همچنان نام او را به عنوان یکی از مهمترین چهرههای تاریخ فوتبال مطرح میکند. در این گزارش بخشی از جالبترین اظهارات او درباره دوران ورزشیاش را با تکیه بر مهمترین رویدادهای زندگی ورزشیاش، مرور میکنیم.
مهمانیهای معروف
مهمانیهای من خیلی خوب بودند. بعضیها من را بیشتر به خاطر آنها به یاد میآورند تا به خاطر گلهایم.
فلورنتینو پرز به خاطر مهمانیهایم از دستم خیلی عصبانی بود. یادم هست یک روز آمد و گفت چرا در خانهات نمیمانی؟ فیگو را نگاه کن و یاد بگیر.
اولویت من همیشه فوتبال بوده و بنابراین از این قضیه متاسف نیستم. فوتبالیستها جوان هستند و دلشان میخواهد شاد باشند. این برای کسانی که جوان هستند و پول هم دارند طبیعی است.
مصدومیتها و اضافهوزن
من دو مصدومیت خیلی جدی داشتم که باعث شد سه سال از دوران فوتبالیام را از دست بدهم. این مصدومیتها تبعات جدی روی زندگیام داشت و باعث شد به فکر بازنشستگی بیفتم.
خیلی رنج کشیدم. روزهای سختی بود. خانوادهام، فیزیوتراپها و دکترها تشویقم میکردند که داوم بیاورم و البته گوش دادن به حرف آنها ارزشش را داشت. من در آن روزها برای اولین بار پدر شده بودم و این هم برایم انگیزه خیلی مهمی بود.
هیچوقت به این فکر نکردم که ممکن است این پایان فوتبالم باشد. حتی یک لحظه هم به بازگشتم شک نداشتم. همیشه مطمئن بودم که هر چه سخت و دردآور باشد ولی این تلاشها ارزشش را دارد.
در فرانسه که بستری بودم زیدان یکراست به عیادتم آمد. او که در ایتالیا برای یووه بازی میکرد، بدون اینکه به من بگوید به فرانسه آمده بود و به کلینیک آمده بود تا جویای احوالم شود. رابطه دوستی ما از آنجا شروع شد.در کوپا آمهریکای 1999 من در تعطیلات بودم و اضافه وزن پیدا کرده بودم. لوکزامبورگو به من قرصی داد که با آن وزن کم کنم.هر ده دقیقه باید دستشویی میرفتم. پس چطور باید تمرین میکردم؟ برای همین بود که با چیزی شبیه پوشک تمرین میکردم. برای راضی نگه داشتن سرمربی اینقدر از خود گذشتگی میکردم.من به خاطر یک مصدومیت با فوتبال خداحافظی کردم. این درست است. ولی حالا در 35سالگی دیگر نمیخواهم زیر تیغ جراحی بروم و حس میکنم دیگر برای چنین کاری به اندازه کافی قوی نیستم.
ترک کردن بارسلونا، رئال مادرید و اینترمیلان
رئال مادرید
من رئال مادرید را بر خلاف میلم ترک کردم چون با سرمربی فابیو کاپلو مشکلات زیادی پیدا کردم. اگر حتی 100 گرم اضافه وزن داشتم او من را از تیم بیرون میکشید.
کاپلو من را به گروگان گرفته بود و هر وقت بد بازی میکردم او میگفت به خاطر اضافه وزن است. رابطه ما بدتر و بدتر شد تا به نقطه بیبازگشت رسید. در این نقطه بود که باشگاه باید تصمیم میگرفت و مشخص شد که مربی از من قویتر است.
اینتر
کوپر از این هم بدتر بود چون کاپلو حداقل افتخارات عظیمی داشت. ولی کوپر، مگر او چه افتخاری داشت؟
اولین و آخرین باری که من با موراتی صحبت کردم وقتی بود که به او گفتم: “جناب رئیس، من نمیتوانم با این مربی ادامه بدهم. یا او را اخراج کنید یا من میروم. او هم کوپر را به من ترجیح داد”.
بارسلونا
من قراردادم را تمدید کرده بودم و بعد از آن برای یک سفر به برزیل رفتم. پنج روز بعد از بارسا با من تماس گرفتند و گفتند نمیتوانند تمدید قرارداد را قبول کنند.
مساله به من هیچ ربطی نداشت. من میل داشتم با بارسا ادامه بدهم. ولی ارزشیابی باشگاه از من این بود. بله اگر دست من بود دوست داشتم بمانم.
فینال جام جهانی 98
بعد از ناهار تصمیم گرفتم کمی استراحت کنم ولی تنها چیزی که یادم میآید این است که روی تخت افتادم، تشنج کردم و وقتی بیدار شدم دیدم بازیکنان برزیل و دکتر تیم بالای سرم هستند.
معاینات پزشکی هیچ چیز غیرعادی نشان نداد. وقتی به استادیوم رفتیم به زاگالو گفتم :” من خوبم. چیزیام نیست. میخواهم بازی کنم”. او هم چارهای نداشت جز اینکه تصمیم من را قبول کند.
احتمالا من روی کل تیم تاثیر گذاشتم چون تشنجی که کردم واقعا ترسناک بود. ولی من نسبت به کشورم احساس تعهد میکردم و نمیخواستم برزیل را ناامید کنم. به خاطر غروری که داشتم احساس کردم میتوانم بازی کنم.
فوتبال
دوست داشتم گلی که با پیراهن بارسا به کامپوستلا زدم را با پیراهن رئال میزدم.
در رئال با زیدان همبازی بودم، کسی که ستایشش میکنم. بهترین بازیکنی که تجربه بازی با او را داشتهام زیدان است. مزیت همبازی با او بودن واقعا فوقالعاده است.
از کهکشانیها انتظار خیلی زیادی میرفت و ما هم درخششهای فوقالعادهای داشتیم. ما نسلی بودیم که برنده بود. نسل ما و تیم کهکشانیها فوتبال را تغییر داد.