بهزاد داداشزاده بازیکن سابق پرسپولیس گفت: متأسفانه در پی یک حمله وحشیانه به پسرم، وقتی دیدم در حال کتک زدنش هستند جلو رفتم تا همسایه را کنار بکشم اما خودم را هم مضروب کردند.
محمدرضا مدنی؛ در هیاهوی صعود تیم ملی به جام جهانی و شادی اهالی فوتبال طی روزهای اخیر، یکی از پیشکسوتان باشگاه پرسپولیس و از ملیپوشان سابق کشورمان در روزهای اخیر درگیر پرونده شکایت از یکی از همسایههایش در آپارتمانی که در آن زندگی میکند شده است. بهزاد داداش زاده پیشکسوت گیلانی باشگاه پرسپولیس با ۴۰ بازی ملی برای تیم اول کشورمان که سابقه پوشیدن پیراهن استقلال را نیز در کارنامه فوتبالیاش دارد، روز گذشته با حضور در محل پزشکی قانونی در رابطه با اتفاقات ناراحت کنندهای که بهتازگی در ساختمان محل سکونتش برای خودش و فرزندش رخ داده حضور یافته بود.
سر مسائل بی اهمیت با پسرم جر و بحث میکنند
بهزاد داداش زاده در توضیح ماجرا گفته است : با مدیر ساختمانی که در آن زندگی میکنیم دچار درگیری شدیم . آنها آرامش را سلب کرده اند و فرهنگ آپارتمان نشینی ندارند. علاوه بر این پسرش وقت و بی وقت بر سر مسائل بی اهمیت با پسرم جر و بحث میکند و با طرح مسائل بی اهمیت فوتبالی مثل بحث آبی و قرمز و استقلال و پرسپولیس، از این طریق بهانهای برای شروع بحث به وجود میآورد.
چند روز پیش وقتی قصد خروج از پارکینگ با ماشین را داشتیم بازهم همان آقا به پسرم حرفی زد و او را ناراحت کرد. وقتی پسرم رفت دلیل این کارش را بپرسد محکم به صورتش ضربه زد و عینکش را شکست. پسرم دانشجو و سرش در کتاب و کامپیوتر است و خدا را گواه میگیرم که اصلا اهل این مسایل نیست. اصلاً اهل جر و بحث و دعوا نیست. ولی ضربه محکمیبه صورتش زد و او را زخمیکرد و یک ضربه هم به قفسه سینهاش زد و مجروح شد.
من وقتی این صحنه را دیدم بلافاصله جلو رفتم تا آنها را جدا کنم که نمیدانم با چه وسیله سختی که در دستش بود به سرم ضربه زد و با یک ضربه دیگر باعث شد دندانم بشکند و لبم پاره شود. خلاصه که این فرد حالت عادی نداشت.
سلب آسایش کرده اند من هم شکایت کرده ام
این آقا پسر و پدرش که مهندس هم هست کار و زندگیشان را تعطیل کردهاند و فقط باعث سلب آسایش من و خانواده ام میشوند.
من هم شکایت کرده ام و با مستنداتی از عکس محل جراحت سرم، ضرب خوردگیها، شکستگی دندان و صورت و سینه پسرم، همه را به پزشکی قانونی و مراجع ذیصلاح دادم. تازه علاوه بر شکایت، طول درمان هم میگیرم. گرچه میدانم آخرش هم باید رضایت بدهم. ولی واقعا این رسمش نیست.